در اصطلاح عامیانه، پرداختن به کارهای پست و کم درآمد. فروختن خوراکیهاو تنقلات ارزان و خوارمایه، مانند لبوفروشی، آب آلوفروشی آب زرشک فروشی و غیره. (از فرهنگ لغات عامیانه)
در اصطلاح عامیانه، پرداختن به کارهای پست و کم درآمد. فروختن خوراکیهاو تنقلات ارزان و خوارمایه، مانند لبوفروشی، آب آلوفروشی آب زرشک فروشی و غیره. (از فرهنگ لغات عامیانه)
اصل و مآل کار. (آنندراج). پایان و انجام کار. نتیجۀ کار. سرانجام کار: شیرین پسران که دلبر و دلدارند در دیدۀ بلبلان، گل بی خارند غافل ز ته کار نباشی کاینها در کیر نهان همچو رطب کس دارند. قبول (از آنندراج). دور بیتابی که از حسن ته کار آگه اند چون حنای بسته می دانند کار بسته را. محسن تأثیر (ایضاً). رجوع به ته و دیگرترکیبهای آن شود
اصل و مآل کار. (آنندراج). پایان و انجام کار. نتیجۀ کار. سرانجام کار: شیرین پسران که دلبر و دلدارند در دیدۀ بلبلان، گل بی خارند غافل ز ته کار نباشی کاینها در کیر نهان همچو رطب کس دارند. قبول (از آنندراج). دور بیتابی که از حسن ته کار آگه اند چون حنای بسته می دانند کار بسته را. محسن تأثیر (ایضاً). رجوع به ته و دیگرترکیبهای آن شود